آواز خدا

ساخت وبلاگ

جهانی نو، به تمامی زبانی نو. خانه ای نو و به تمامی مردمانی نو. آسمانی نو و خورشیدی نو، یار همان، لیکن با تلألوی سپیدی نو. آفتاب می تابد، عمود از درون سرم به تمام جهان. جهان از قلبم آغاز می شود و در دایره ای نامنتها گسترده می شود، تاب می خورد و می رقصد و به قلبم باز می گردد. در درون خدا می نشینم، نه می ایستم، نه پرواز می کنم. نه، نه، نه. تنها درون خدا، تنها درون خدا.


چشم می گشایم و کلمات را به گرد خویش می بینم، این جرقّه های رقصان آفتاب و موسیقی. این پروانگان بی صدای سخن. آرام می نشینم تا به آرامی بر شانه هایم، دستهایم، و بر تاج سرم بنشینند، و دهان می گشایم و می گذارم به آرامی بر زبانم بنشینند. و آنگاه این دم منوّر موسیقایی را فرو می دهم و در خویش می لرزم و در خویش فرو می ریزم و در خویش جرقّه می زنم و هزار خورشید درخشان می شوم. 


و آنگاه کلمات،
نه، نه،
سرود فرشتگان،
  آواز   خدا. 


حلمی | کتاب لامکان

آواز خدا | کتاب لامکان

هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 172 تاريخ : سه شنبه 11 دی 1397 ساعت: 19:30