من و این هستی دیوانه قراری داریم

ساخت وبلاگ
 
من و این هستی دیوانه قراری داریم 
بخت آلوده ی خود هر که به کاری داریم
 
من خورم باده و او مست کند هر شب و روز
کیست داند که بر ِدوش چه باری داریم
 
هر که جای من و این چرخ نشیند چه کند
لاف بیهوده چه که هستی زاری داریم
 
گفت آن روح وش ِروح پر ِروح سوار
مرکب عشق و دم روح گساری داریم
 
مست بود آن که به دنیا عَلَم عقل فراشت
دانش منگ و فریبانه و تاری داریم
 
عشق برخاست و از گوشه صدایی زد و رفت
زان دم خفته دگر حال خماری داریم
 
حلمیا زان شبح ِرازبر ِراه گشا
خبر آمد که بیا بزم و کناری داریم
 
هست از تدبیر و هم دلواپسی...
ما را در سایت هست از تدبیر و هم دلواپسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dsnhelmia بازدید : 222 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1396 ساعت: 0:48